پسر نگاهی به دختر کرد،گفت حالا که کنار ساحل هستیم یه آرزوی قشنگ بکنیم.
دختر با بیمیلی قبول کرد،پسر چشماشو بست وگفت :«کاشکی تا آخر دنیا عاشق هم بمونیم»
بعد به دختر گفت: حالا تو آرزوتو بگو، دختر چشاشو بست وخیلی بیتفاوت گفت:«کاشکی همین الان دنیا تموم بشه..!!» وقتی چشماشو باز کرد پسر رو ندید، فقط چندتا حباب روی آب دید....!!!
نظرات شما عزیزان: