خداوندا پناهش باش،یارش باش،"جهان"تاریکی محض است،(میترسم)کنارش باشღ♥ღ قسم به روزی که قلبت را میشکنند به جز خدایت مرحمی نداری ღ♥ღ بخشش
ღ♥ஜعشق بی صداღ♥ஜ

زن جوانی بسته‌ای کلوچه و کتابی خرید و روی نیمکتی در قسمت ویژه فرودگاه نشست که استراحت و مطالعه کند تا نوبت پروازش برسد .

در کنار او مردی نیز نشسته بود که مشغول خواندن مجله بود.

وقتی او اولین کلوچه‌اش را برداشت، مرد نیز یک کلوچه برداشت.

در این هنگام احساس خشمی به زن دست داد، اما هیچ نگفت فقط با خود فکر کرد: عجب رویی داره!
هر بار که او کلوچه‌ای برداشت مرد نیز کلوچه ای برمیداشت. این عمل او را عصبانی تر می کرد، اما از خود واکنشی نشان نداد.

وقتی که فقط یک کلوچه باقی مانده بود، با خود فکر کرد: “حالا این مردک چه خواهد کرد؟”
مرد آخرین کلوچه را نصف کرد و نصف آن را برای او گذاشت!...

زن دیگر نتوانست تحمل کند، کیف و کتابش را برداشت و با عصبانیت به سمت سالن رفت.
وقتی که در صندلی هواپیما قرار گرفت، در کیفش را باز کرد تا عینکش را بردارد، که در نهایت تعجب دید بسته کلوچه‌اش، دست نخورده مانده .

تازه یادش آمد که اصلا بسته کلوچه‌اش را از کیفش درنیاورده بود


ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 20 فروردين 1392برچسب:بخشش, :: 22:52 :: توسط : محمد محراب

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 9 صفحه بعد

درباره وبلاگ
به وبلاگ من خوش آمدید _______________$$$$$$___$$$$$$$$$$$$ ___________$$$$$$$$$$$$___$$$$$$$$$$ _________$$$$$$$$$$$$$____$$_$$$$$$$ ________$$$_$$$$$$$_$$___$$$$$$$$$$$ _______$$$$_$$$$$$$$$$$$_$$$$$$$$$$$ ________$$$$_$$$$$$$$$$$_$$$$$$$$$$ _________$$$___$$$$$$$$___$$$$$$$ ______$$$$$$_____$$$$_________$$$ ________$$_______$$$_________$$$$$ ______________$$$$$$$_______$$$$$$$ _____________$$$$$$$$$_____$$$$$$$$$ _____________$$$$$$$$$____$$$_$$$$$$ ____________$$$$$_$$$$____$$$$_$$$$$$ ____________$$$$$$$$$$____$$$$$_$$$$$ __________$$$$_$$$$$$$____$$$$$$_$$$$ _________$$$$_$$$$$$$$____$$$$$$$_$$$$ _________$$$_$$$$$$$$_____$$$$$$$$$$$$ ________$$$_$$$$$$$$______$$$$$$$$$_$$$ _______$$$$$$$$$$$$________$$$$$$$$$$_$$
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان معراج عشـــــــــــ





♥عشق خدایی♥
Online User

ابزار رایگان وبلاگ

ابزار هدایت به بالای صفحه